دریک غروب پنچشنبه پیرمردی در حالیکه دختر جوان و زیبایی بازویش را گرفته بود وارد یک جواهر فروشی شد. وی رو به جواهرفروش گفت: یک انگشتر مخصوص برای دوست دخترم میخواهم
جواهر فروش هم انگشتری به قیمت 20 میلیون تومن را به آنها نشان داد
چشمان دخترجوان برقی زد و بدنش از هیجان به لرزه درآمد.پیرمرد گفت: خب پس ما این را بر میداریم. جواهرفروش هم با احترام پرسید پولش را چطور پرداخت میکنید؟ پیرمرد گفت با چک، ولی من میدونم که شما باید مطمئن بشید توی حسابم پول هست یا نه. بنابراین من الان این چک رو می نویسم و شما میتونید روز شنبه که بانکها باز میشوند به بانک من تلفن بزنید و تایید اونو بگیرید و بعدازظهر همان روز من انگشتر را از شما میگیرم. فعلا چک من پیش شما امانت
صبح شنبه مرد جواهرفروش با عصابینت به پیرمرد تلفن زد و گفت: من الان حساب شما رو چک کردم و اصلا باورم نمیشه که حتی یک ریال هم موجودی ندارید!! پیرمرد در جواب گفت: متوجه هستم چی میگید. ولی در عوض حتما می تونی تصور کنی در این دو روز من چه حالی کردم
شوهر مريم چند ماه بود که در بيمارستان بسترى بود بيشتر وقتها در کما بود و گاهى چشمانش را باز مىکرد و کمى هوشيار مىشد امّا در تمام اين مدّت، مريم هر روزدر کنار بسترش بود يک روز که او دوباره هوشياريش را به دست آورد از مريم خواست که نزديکتر بيايد مريم صندليش را به تخت چسباند و گوشش را نزديک دهان شوهرش برد تا صداى
او را بشنود: شوهر مريم که صدايش بسيار ضعيف بود در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بودبه آهستگى گفت
.تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بودهاى. وقتى که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى. وقتى که کسب و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى.وقتى خانهمان را از دست داديم، باز هم تو پيشم بودى «الان هم که سلامتيم به خطر افتاده باز تو هميشه در کنارم هستى.» و مىدونى چى ميخوام بگم؟
مريم در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت: چى مىخواى بگى عزيزم؟
شوهر مريم گفت: «فکر مىکنم وجود تو براى من بدشانسى مياره»
گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ،مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم ، نه دزد دین. اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال، خللی می یافت ، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است
هر وقت دلش گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل مینشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آّب، غصه هایش را می شست اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گل بازی می کرد.
آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت:
- بهلول، چه می سازی؟
بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم.
همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت: آن را می فروشی؟!
بهلول گفت: می فروشم.
قیمت آن چند دینار است؟
صد دینار.
زبیده خاتون گفت: من آن را می خرم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت: این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.
بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد.
وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت:
این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای.
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت:
- یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش.
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت:
- به تو نمی فروشم.
هارون گفت:
- اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.
بهلول گفت:
- اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم.
هارون ناراحت شد و پرسید:
- چرا؟
بهلول گفت:
- زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم
دروغ نگوییم،
تهمت نزنیم،
مؤدب باشیم،
صادق باشیم،
انتقاد پذیر باشیم،
دیگران را آزار ندهیم،
وجدان داشته باشیم،
از کسی بت نسازیم،
نظافت را رعایت کنیم،
از قدرت سوء استفاده نکنیم،
پشت سر کسی غیبت نکنیم،
به عقاید همدیگر احترام بگذاریم،
مسؤلیت اشتباهاتمان را بپذیریم،
به قومیت و ملیت کسی توهین نکنیم،
به ناموس دیگران چشم نداشته باشیم و
در مورد دیگران قضاوت و پیش داوری نکنیم.
یک آدم صبور و دهنقرص، گیر بیاورید و کل بدبختیها و جفتکهایی که از “الاغ زندگی” خوردهاید را با او تقسیم کنی ! بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز میکنید، اوهم سفره خودش را برایتان باز میکند ویحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید… و این یعنی آرامش..
دوم اینکه فقط به زمان حال فکر کنید:
گذشتهتان و آیندهتان را خیلی جدی نگیرید…
اصلا پاپیچ خرابکاریها و کوتاهیهایی که در گذشته در حق خودتان کردهاید، نشوید. همه همینطور بودهاند وانگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی، هیچ فایدهای جز چرکی شدن آنها ندارد . آینده را هم که رسما به حساب نیاورید. ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است. فکر هر چیزی، از خود آن چیز معمولا سختتر و دردناکتر است…
سوم اینکه به خودتان استراحت بدهید:
حالامیگویم استراحت، یکهو فکرتان نرود به سمت یک ماه عشق و حال وسط سواحل هاوایی…! وسط همه گرفتاریها واسترسها و بدبختیهاتون…!!! آدم میتواند خیلی شیک به خود، مرخصی چند ساعته بدهد…کمی تنهایی، کمی بچگی کردن، یا هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته باشید…. که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد… مثل نهنگها که هر از چندگاهی به بالای آب میآیند و نفسی تازه میکنند و دوباره به زیر آب برمیگردند…
دروغ نگوییم،
تهمت نزنیم،
مؤدب باشیم،
صادق باشیم،
انتقاد پذیر باشیم،
دیگران را آزار ندهیم،
وجدان داشته باشیم،
از کسی بت نسازیم،
نظافت را رعایت کنیم،
از قدرت سوء استفاده نکنیم،
پشت سر کسی غیبت نکنیم،
به عقاید همدیگر احترام بگذاریم،
مسؤلیت اشتباهاتمان را بپذیریم،
به قومیت و ملیت کسی توهین نکنیم،
به ناموس دیگران چشم نداشته باشیم و
در مورد دیگران قضاوت و پیش داوری نکنیم.
آورده اند روزی شیخ و مریدان در کوهستان سفر می کردندی و به ریل قطاری رسیدندی که ریزش کوه آن را بند آورده بودی.
و ناگهان صدای قطاری از دور شنیده شد. شیخ فریاد برآورد که جامه ها بدرید و آتش بزنید که این داستان را قبلن بدجوری شنیده ام.
و مریدان و شیخ در حالی که جامه ها را آتش زده و فریاد می زدند ، به سمت قطار حرکت کردندی.
مریدی گفت:" یا شیخ ! نباید انگشت مان را در سوراخی فرو ببریم؟" شیخ گفت:" نه! حیف نان! آن یک داستان دیگر است."
راننده ی قطار که از دور گروهی را لخت دید که فریاد می زنند، فکر کرد که به دزدان زمینی سومالی برخورد کرده و تخت گاز داد و قطار به سرعت به کوه خوردی و همه ی سرنشینان جان به جان آفرین مردند.
شیخ و مریدان ایستادند و شیخ رو به مریدان گفت:" قاعدتن نباید این طور می شد!" سپس رو به پخمه کردی و گفت:"تو چرا لباست را در نیاوردی و آتش نزدی؟"
پخمه گفت:"آخر الان سر ظهر است! گفتم شاید همین طوری هم ما را ببینند و نیازی نباشد
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 10 / 3 / 1391برچسب:شیخ و مریدان,طنز,
دو خلبان نابینا که هر دو عینکهای تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما آمدند، در حالی که یکی از آنها عصایی سفید در دست داشت و دیگری به کمک یک سگ راهنما حرکت میکرد. زمانی که خلبانها وارد هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد. اما در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته و پس از معرفی خود و خدمه پرواز، اعلام مسیر و ساعت فرود هواپیما، از مسافران خواستند کمربندهای خود را ببندند.
زمزمههای توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام کند این ماجرا فقط یک شوخی یا چیزی شبیه دوربین مخفی بوده است. اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده میشد چرا که میدیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، میرود.
هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه میداد و چرخهای آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند. در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
در همین هنگام در کابین خلبان، یکی از خلبانان به دیگری گفت: «یکی از همین روزها بالاخره مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن میکنند و اونوقت کار همهمون تمومه!»
شما اکنون پس از خواندن این داستان کوتاه، با شیوه مدیریت دولتی در ایران آشنا شدهاید!
بدین وسیله، واحد پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، به همراه تبریک سال نو، سالی پر از سلامتی و شادکامی برای شما انسان های نوع دوست، که آرزوی هر چه زیبا تر شدن زندگی را برای خود و دیگران خواستارید، آرزومند است.
همانطور که می دانید، هر یک از شما می توانید، همانگونه که خود به درک عمیق مسئله اهدای عضو نائل آمده اید به عنوان یک پیام آور زندگی، با صحبت با دوستان و آشنایان خود در ترویج این فرهنگ مقدس سهمی داشته باشید.
به دلیل اهمیت اطلاع رسانی درست، شما می توانید با مراجعه به قسمت سفیران در سایت اهدای عضو و مطالعه مطالب آموزشی جدید، اطمینان حاصل کنید که در صحبت با اطرافیان، درست ترین و دقیق ترین اطلاعات را به آن ها منتقل خواهید کرد.
هم چنین با شرکت در آزمون قرار داده شده در قسمت سفیران، می توانید در صورت تمایل بعنوان سفیر رسمی اهدای عضو نیز سهم بیشتری را در پرورش این نهال نوپا بر عهده بگیرید.
هم چنین به اطلاع می رسانیم که به مانند هر سال امسال نیز، واحد پيوند دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي درماني شهيد بهشتي، بيمارستان دکتر مسيح دانشوری با همکاری جمعيت حمايت از پيوند اعضای ايرانيان ششمین جشنواره فرهنگي "نفس" را در راستاي ترويج فرهنگ مقدس اهداي عضو از بيماران مرگ مغزي با موضوع "اهداي عضو، اهداي زندگي" برگزار مي نمايد.
اهداف:
- ترويج و بسط فرهنگ اهداي عضو
- نجات جان بيماران نيازمند پيوند اعضا
- ايجاد ارتباط نزديک بين هنر و فرهنگ مقدس اهداي عضو
- مشارکت مردم و هنرمندان در بسط و توسعه فرهنگ اهداي عضو
بخش هاي جشنواره نفس:
مسابقه نقاشي، عکس، پوستر، کاريکاتور، تصویر سازی، جمله کوتاه، شعر، داستان کوتاه، انيميشن، مجسمه سازی
گاه شمار جشنواره:
آخرين مهلت ارسال آثار: 15 اردیبهشت ماه 1391
نمايشگاه و مراسم معرفي آثار برتر و اعطاي جوايز: در نهمین مراسم جشن نفس
تفنگ لیزری Hasbaro: مغز این تفنگ لیزری یک دستگاه آیفون یا آیپاد است که به عنوان چشم بازیکن و نشان دهنده مسیر وی عمل میکند. نمایشگر روی صفحه نمایش این ابزار مگسک تفنگ، اهداف، و موقعیت راداری دشمنان را در فاصله 80 متری نشان میدهد. 24 نفر به صورت همزمان میتوانند این بازی را انجام دهند.
جنگنده اسفنجی WowWee: هواپیمای جنگنده اسفنجی WowWee نسخه امروزی بازی کودکانه چرخیدن با یک هواپیمای اسباببازی در اطراف اتاق محسوب میشود. این هواپیمای ده سانتیمتری با استفاده از یک بازوی مکنده، به هر کدام از ابزارهای مجهز به دوربین شرکت اپل متصل میشود و بازیکن میتواند هواپیمای خود را در صحنه نبردهای جنگ جهانی دوم به پرواز درآورد.
جعبه ابراز LittleBits: دلتان میخواهد اسباببازی خودتان را بسازید؟ جعبهابزار LittleBits قطعات ساده لگومانندی را در اختیار شما قرار میدهد تا اسباببازیهای الکترونیکی خودتان را بسازید. هر کدام از اجزاء این جعبه یک کارکرد ساده و از پیش تعریف شده از جمله واکنش به نور، تضعیف نور، مجاورتسنج و ... دارند.
Codee: این اسباببازی در ابتدا به عنوان ماکتی برای کمک به دانشآموزان برای درک توالی دیانای و سایر مفاهیم میکروسکوپیک ارائه شد. اکنون، Codee یک ابزار برای مجسمهسازی و ساخت پازل است. هر رشته Codee از 64 اتصال مفصلی تشکیل شده است که با ارقام و علائم برچسبگذاری شدهاند. با دنبال کردن الگوهای آماده موجود، کاربر میتواند مدلهای جالبی را بسازد.
Codee: نمونه تکمیل شده یک الگوی آماده به همراه یک جفت پای پلاستیکی کوچک، رشته Codee را به یک پنگوئن بامزه تبدیل کرده است.
روپولی zAPPed: اگر شما هم از کسانی هستید که در بازی روپولی یا مونوپولی سر بانکدار را کلاه میگذارید، خبر بدی برای شما داریم: نسخه جدید مونوپولی از پول دیجیتال استفاده میکند. هر بازیکن یک کارت اعتباری مخصوص دارد و یک برنامه موبایل وضعیت حساب آنها را کنترل میکند.
ربات رقصنده Tosy: رباتهایی که در پاسخ به موسیقی واکنش نشان میدهند، چیز جدیدی نیستند؛ اما اگر شما انتظار حرکات زیبا و تحسین برانگیز را دارید، DiscoRobo دقیقا چیزی است که انتظار شما را برآورده میسازد. این ربات آبی متالیک مجهز به تمام مفاصل واقعی دست و بازو، پاها با مفاصل غلتکی، و یک صورت گویا و تاثیرگذار است.
پازل واقعیت افزوده Ravensburger: امسال شرکت راونزبرگر که مشهورترین سازنده پازل در دنیا است، مجموعهای از پازلهای واقعیت افزوده را به بازار عرضه خواهد کرد که در تعامل با یک برنامه رایگان iOS کار میکند. زمانیکه بازیکن ساخت پازل را تمام کرد، دوربین آیپاد یا آیفون خود را مقابل آن میگیرد تا نرمافزار با توجه به تصویر پازل، بازی جدیدی را در ادامه آن پیشنهاد دهد.
توپ Junk Ball: اگر سوراخهایی را روی یک توپ تعبیه کنید، در مقایسه با یک توپ کامل راحتتر میتواند یک مسیر منحنی را طی کند. توپ Junk Ball به پرتابگر اجازه میدهد تا با چرخش حلقه پلاستیکی دور توپ قرار، مقدار هوای عبوری از درون توپ را تنظیم کند. برای مثال اگر تمام سوراخها باز باشند، توپ با شدت تمام به سمت راست منحرف میشود.
توپ اسفنجی TheO: درون این توپ اسفنجی یک گوشی آیفون دفن شده است. توپ TheO از شتابسنج یک ابزار مجهز به آندروید یا آیفون استفاده میکند تا با مجموعهای از نرمافزارهای مخصوص خود ارتباط برقرار کند. برای مثال، این توپ میتواند به یک توپ بولینگ تبدیل، و از طریق وایفای به یک لپتاپ یا تلویزیون هوشمند متصل شود.
تفنگ Razor Vapor Delta 500: این تفنگ تمام لذت تفنگهای بازی پینتبال را بدون هیچگونه کثیف کاری در اختیار شما قرار میدهد. این تفنگ میتواند مهمات ژلهای پایه آب خود را به میزان 25 متر پرتاب کند. هر بازیکن میتواند تا 100 گلوله را با خود حمل کند؛ گلولههایی که پس از برخورد منفجر میشوند و به سرعت خشک شده و هیچ اثری از خود باقی نمیگذارند.
مهمات تفنگ Razor Vapor Delta 500: گلولههای 1.5 سانتیمتری این تفنگ که ماده تشکیلدهنده آنها بر پایه آب است؛ اگرچه هنگام شلیک رنگی است، اما پس از برخورد و خشک شدن بیرنگ میشود.
به گزارش پایگاه خبری فناوری اطلاعات برسام و به نقل از وب شهر، کاربر ایرانی در اینترنت بودن خودش به تنهایی کم مصیبتی نیست! باور نمی کنید؟ این مطلب را بخوانید تا باورتان شود اینترنت همین الان هم خیلی خیلی ملی است و جای یک روز تعطیلی در تقویم برای روز ملی شدن اینترنت به شدت خالی است!
فرض کنید برای نوشته ای که در وبلاگ خود میخواهید بنوسید نیاز به جستجو برای عکس دارید. مصیبت از همین جا شروع میشود میروید داخل گوگل و برای تصاویر جستجو می کنید. مهم نیست چه کلمه ای بزنید در هر حال چیزی نیست!
چند تا کلمه را با هم می بینیم:
۱-جستجو برای کلمه “کتاب”
۲-جستجو برای کلمه “ورزش”
۳-جستجو برای کلمه “سلامتی”
ای بابا اصلا” ببینیم فرقی می کند چه کلمه ای بزنیم؟
۴-جستجو برای کلمه “بیل”
۵-جستجو برای کلمه “کلنگ”
خوب نتیجه جستجو که عالی بود حالا بریم نرم افزار دانلود کنیم. چند تا افزونه خوب برای مرورگر کروم لازم هست! هوررراااا خوب خوشبختانه این فیلتر نیست اما چون با ای پی ایرانی آمده اید به شما اجازه دانلود نمی دهند!
البتّه، این جزء حقیقت چیز دیگری نیست؛ به گزارش سلامت نیوز بدن شما برای سالم ماندن نیازمند انواع ویتامین ها، مواد معدنی، فیبر، قند، و حتی آب است.
میوه ها، این مواد مغذی را برای بدن شما فراهم می کنند و بخش قابل توجهی از رژیم غذایی روزانه تان را تشکیل می دهند. اما آیا از همه ی حقایق مرتبط با میوه ها، آگاهی دارید؟
در ادامه به برخی از این حقایق جالب اشاره خواهیم کرد:
1. کالری میوه ها، پایین است. میوه ها آدم را سیر می کنند، اما کالری اضافی یا چربی ندارند. آنها شامل انواع ویتامین، فیبر، و قند می باشند- تمام موادی که بدن برای سالم بودن به آنها نیاز دارد.
2. میوه ها، بیماری های قلبی عروقی را کاهش می دهند. بسیاری از میوه ها، از این قابلیت بهره مند هستند که خطر ابتلاء به بیماری های قلبی عروقی، سکته، انواع دیابت، و همچنین سرطان، را به میزان قابل توجهی کاهش می دهند. بنابراین، افرادی که از بیماری های قلبی رنج می برند، می توانند با حرص و ولع و به هر میزان که دوست دارند، میوه بخورند.
3. میوه ها، کلسترول ندارد. بسیاری از افراد به دلیل مصرف محصولات غذایی ناسالم، از کلسترول بالا رنج می برند. این امر موجب می شود تا آنها در مقابل بیماری های قلبی، و همچنین انواع دیگر بیماری ها، بسیار آسیب پذیر باشند. اما میوه ها می توانند شما را در مقابل این بیماری ها بیمه نمایند، زیرا 100% از کلسترول تهی می باشند.
4. میوه ها، به هضم غذا کمک می کنند. میوه ها از فیبر طبیعی بهره مند هستند. این فیبر، برای دفع کلسترول و چربی از بدن، بسیار ضروری می باشد. بنابراین، در واقع سبب می شوند تا بدن شما سالم بماند. همچنین، به هضم غذا کمک کرده و خطر گرفتار شدن به یبوست را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد.
5. میوه ها، سطح ایمنی بدن را ساخته و افزایش می دهند. میوه ها سطح بالایی از آنتی اکسیدان ها مانند ویتامین C و آنتو سیانین، دارند. هنگامی که این دو با یکدیگر ترکیب می شوند، خطرات ناشی از استرس، انواع بیماری ها، و سرطان، را کاهش می دهند. علاوه بر این، میوه ها سیستم ایمنی بدن را تقویت نموده و از بدن در مقابل ابتلاء به انواع بیماری ها، محافظت می کنند.
6. میوه ها، از پیر شدن جلوگیری می کنند. بسیاری از میوه ها مانند شاه توت، ذغال اخته، تمشک، و دیگر میوه های آبی رنگ، از خواصی بهره مند هستند که فرایند پیری را با تاخیر مواجه می سازند. بنابراین، با خوردن چنین میوه هایی می توانید از ایجاد رنگدانه و چین و چروک بر روی صورت جلوگیری کنید؛ یا در واقع، این فرایند را با تاخیر مواجه سازید. این میوه ها، از سلول ها، بافت ها، و ارگان های بدن، محافظت نموده و آنها را جوان نگاه می دارند.
7. میوه ها، فشار خون را تنظیم می کنند. میوه هایی چون سیب و آواکادو، فشار خون بدن را تنظیم کرده و آن را در حد تعادل نگاه می دارند.
8. میوه ها، طول عمر را افزایش می دهند. در پایان، باید به مهمترین ویژگی میوه ها اشاره کنم و آن خاصیت آنها در افزایش طول عمر می باشد.
میوه هایی شبیه به کدوی تلخ و نارگیل، از خواص دارویی بهره مند هستند. کدوی تلخ از خواص ضد سرطانی، ضد ویروسی، و ضد مالاریایی بهره مند است.
از سوی دیگر، از آب نارگیل، می تواند برای انتقال خون استفاده نمود؛ زیرا آب نارگیل، بسیار شبیه به پلاسمای خون می باشد. در طول جنگ جهانی دوم، آب نارگیل با این خاصیت خارق العاده ی خود، جان بسیاری از سربازان را نجات داد...
ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 30 / 11 / 1390برچسب:,
یك متخصص پوست و مو گفت: برخی از ترك های پاشنه پا به خاطر زمینه های ارثی و برخی دیگر نیز به دلیل عفونت های قارچی مزمن ایجاد می شود.
مسعود داوودی افزود: خـطر ابتـلا به عفونت قارچی به خاطر استفاده از كفش های تـنگ، وجود رطوبت طولانی مدت پوست یا انجام جراحـات كوچك پوست یا ناخن افزایـش می یابد.
وی اضافه كرد: هر چند بسیاری از پوتین ها، پا را گرم می كند اما این كفش ها مقدار عرق پا را افزایش می دهد درحالی كه در این شرایط نپوشیدن جوراب باعث می شود كه هیچ چیزی برای جذب این عرق وجود نداشته باشد.
داوودی خاطر كرد: پوست قسمت پاشنه پا ضخیم است و به دلیل خشكی در آن ترك ایجاد می شود، برای برطرف كردن این حالت لازم است از نرم كننده ها مانند وازلین طبی استفاده شود و در كنار آن با پوشاندن پاها، آن ها را از آسیب ها حفظ كرد.
این متخصص پوست و مو تصریح كرد: در این شرایط پوست كف پا، كلفت و ترك ترك می شود و موقع راه رفتن آزار و اذیت فرد را به دنبال دارد كه در این صورت افرادی كه دچار این بیماری هستند باید به ریشه بیماری توجه كرده و بیماری را درمان كنند.
داوودی افزود: تشخیص اینكه ترك پاشنه پا به دلیل بیماری است یا خیر با پزشك است و برای تشخیص این بیماری، آزمایش قارچ و یا نمونه برداری بافتی انجام می شود.
اونور دنیا : موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده میشود.
اینور دنیا : موفقیت مدیر سنجیده نمیشود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است.
اونور دنیا : مدیران بعضی وقت ها استعفا میدهند.
اینور دنیا : عشق به خدمت مانع از استعفا میشود.
اونور دنیا : افراد از مشاغل پایین شروع میکنند و به تدریج ممکن است مدیر شوند.
اینور دنیا : افراد مادرزادی مدیر هستند و اولین شغلشان در بیست سالگی مدیریت بزرگترینهای کشور است.
اونور دنیا : برای یک پست مدیریت، دنبال مدیر میگردند.
اینور دنیا : برای یک فرد، دنبال پست مدیریت میگردند و در صورت لزوم این پست ساخته میشود.
اونور دنیا : یک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدیر شود.
اینور دنیا : یک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حالیکه مدیرش سه بار عوض شده.
اونور دنیا : اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مدیریت میکنند.
اینور دنیا : اگر بخواهند از کسی هیچ استفادهای نکنند، او را مشاور مدیریت میکنند.
اونور دنیا : اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی میکند و حتی ممکن است محاکمه شود.
اینور دنیا : اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدیر میشود و پست مدیریت جدید میگیرد.
اونور دنیا : مدیران به صورت مستقل استخدام و برکنار میشوند، ولی به صورت گروهی و هماهنگ کار میکنند.
اینور دنیا : مدیران به صورت مستقل و غیرهماهنگ کارمیکنند، ولی به صورت گروهی استخدام و برکنار میشوند.
اونور دنیا : برای استخدام مدیر، در روزنامه آگهی میدهند و با برخی مصاحبه میکنند.
اینور دنیا : برای استخدام مدیر، به فرد مورد نظر تلفن میکنند.
اونور دنیا : زمان پایان کار یک مدیر و شروع کار مدیر بعدی از قبل مشخص است.
اینور دنیا : مدیران در همان روز حکم مدیریت یا برکناریشان را میگیرند.
اونور دنیا : همه میدانند درآمد قانونی یک مدیر زیاد است.
اینور دنیا : مدیران انسانهای ساده زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.
اونور دنیا : برای مدیریت، سابقه کار مفید و لیاقت لازم است.
اینور دنیا : برای مدیریت، مورد اعتماد بودن کفایت میکند.
اونور دنیا : مدیر فعالترین فرد سازمان است با مشغله فراوان.
اینور دنیا : مدیر کم کارترین فرد سازمان است با مشاغل فراوان.
تجـارب گرانبـها از کار در سیستـم دولتـی
یكی از دوستان ما 13 تجربه ناب برای موفق شدن در سازمانهای دولتی در ایران رو كشف كرده. در صورتی كه كارمند دولت هستید حتما از این تجربیات استفاده كنید:
1. در یك سیستم دولتی؛ سعی كنید "لال بودن" را تمرین كنید! این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است.
2. در یك سیستم دولتی؛ هیچگاه كارمندان را با یكدیگر مقایسه نكنید؛ چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود.
3. در یك سیستم دولتی؛ اگر مدیرتان 3 یا 4 ایراد دارد انتظار رفتنش را نكشید، چون قطعا نفر بعدی او 43 ایراد دارد!
4. در یك سیستم دولتی؛ می توانید با كارهای كم و كوچك، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط كافی است "زبان" خود را تقویت كنید!
5. در یك سیستم دولتی؛ ممكن است كه هر چه بیشتر كار كنید، بیشتر خوار و خفیف باشید.
6. در یك سیستم دولتی؛ با اشكالات سازمانتان بسازید و هرگز آنها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر اینصورت یك مشكل دیگر به سازمان اضافه می شود. آن مشكل، شما هستید!
7. در یك سیستم دولتی؛ اشتباهات یك مدیر را هیچگاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر اینصورت بجای یك مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند كرد.
8. در یك سیستم دولتی؛ با انجام كارهای مختلف و فعالیتهای به موقع، نظم شما تشخیص داده نمی شود؛ بلكه برای اینكار راههای ساده تری هم هست. مثلا فقط كافیست همیشه میز كارتان را منظم نگه دارید!
9. در یك سیستم دولتی؛ اضافه بر كارهای معمول كار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر اینصورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید.
10. در یك سیستم دولتی؛ همیشه حرفها و (فرمایشات) مدیرتان را تایید كنید، حتی اگر از نظر او "ماست، سیاه باشد!"
11. در یك سیستم دولتی؛ تنها كاری كه واجب است سریع انجام دهید، كاری است كه مدیر شما شخصا از شما خواسته است.
12. در یك سیستم دولتی؛ تنها انگیزه ای كه می تواند شما را وادار به كار كند "كسب روزی حلال" است.
13. در یك سیستم دولتی؛ آسه برو، آسه بیا، كه گربه شاخت نزنه؛ مگر اینكه با گربه نسبتی داشته باشید.
این داستانِ یک دکتر است. دکترِ داستانِ ما در حال حاضر در استرالیا زندگی می کند. زندگی بسیار مرفه ای دارد، زندگی که هیچیک از همکلاسی هایش حتی خواب آن را هم نمی دیدند !
همه ی ما می خواهیم در زندگی به بالاترین چیزها دست یابیم. در هر کلاس می خواهیم شاگرد اول باشیم، گرانترین لباس های بازار را بخریم، کفشهایمان جزء کفش های تک باشد، بلندترین و گرانترین اتومبیل شهر را می خواهیم، می خواهیم با زیباترین و خوشگلترین دختر شهر ازدواج کنیم، دوست داریم بچه هایمان از زیباترین و بهترین بچه های مدرسه خود باشند. می خواهیم بهترین پست ها را داشته باشیم، دلمان می خواهد اگر کاری را شروع کردیم، یک شبه به اوج برسیم و همه ما را به عنوان الگوی "موفقیت" بشناسند.
اما دکترِ داستانِ ما روحیه اش با این قیاس ها سازگار نبود و در این راستا در کل انسانِ کاملاً "متفاوتی" بود.
او می خواست یک زندگی "معمولی" داشته باشد و جالب اینکه در هیچ امتحانی قصد نداشت رتبه ی اول را کسب کند.
هنگامی که همکلاسی هایش تمام شب مشغول حفظ کتاب و جزوه بودند، یا در حال جا کردن خود در دل اساتید برای گرفتن نمره ای بالاتر، او تنها 2 یا 3 ساعت مطالعه می کرد و سپس بدون هیچ استرسی به خواب عمیقی فرو می رفت و عقیده داشت که نمی تواند برای چند نمره اضافی خواب خود را "فدا" کند.
همکلاسی هایش "ساده زیستی و معمولی" بودن او را مورد تمسخر می گرفتند و او را "احمق" می نامیدند، اما دکتر راضی و خوشحال بود. با نمره ای متوسط MBBS (پزشکی عمومی در کشورهای هند و پاکستان) خود را گرفت.
تمام همکلاسی هایش بعد از اخذ مدرک پزشکی عمومی، تلاش خود را چند برابر کردند تا بتوانند تخصص خود را بگیرند و جزء بهترین های جامعه باشند ولی دکتر تصمیم گرفت درس خواندن را متوقف کند و در یک بیمارستان کوچک به عنوان دکتر شیفت شروع به کار کرد. دوستان او بعد از کار در شیفت صبح به کلینیک های خصوصی می رفتند و ناهار خود را با عجله به اتمام می رساندند تا مریض های بیشتری را ویزیت نمایند و شبها نیز مشغول خواندن جزوه های تخصصی خود بودند.
اما دکتر بعد از برگشت از بیمارستان با آرامش کامل ناهار می خورد، کمی استراحت می کرد و عصر هنگام به پیاده روی می رفت، تلویزیون نگاه می کرد، کتاب می خواند، موسیقی گوش می کرد، به دیدن دوستان و آشنایان خود می رفت، و اگر مریضی به در خانه او مراجعه می کرد بدون هیچ شکایتی به صورت رایگان او را معالجه می کرد. او به فکر افزایش درآمد خود نبود و با همان حقوق اندک تلاش می کرد از زندگی لذت ببرد. خانه ی کوچکی کرایه کرد، کولر گازی هم وصل نکرد. یخچال کوچکی برای آشپزخانه ی کوچکش خرید و با موتور به سرکار رفت. در این هنگام پدر و مادرش از او خواستند ازدواج کند.
دکتر در این باره نیز "معمولی" رفتار کرد. هنگامی که تمامی دوستانش به دنبال زیباترین، پولدارترین و خانواده دارترین دختران می گشتند، دکتر با دختری معمولی از خانواده ای ساده و متوسط ازدواج نمود. با هم به خانه ی کوچک خود رفتند و با شادی به زندگی ادامه دادند. بعد از چند سالی بچه ها هم وارد زندگی دکتر شدند. بچه هایی بسیار عادی.
دکتر به جای ثبت نام بچه های خود در گرانترین مدارس خصوصی، آن ها را در مدرسه ی دولتی محله خود ثبت نام کرد. دکتر هیچگاه از آنها نمی خواست که شاگرد اول مدرسه شوند و به آنها فهماند که درس خود را در حد نیاز فرا گیرند و قبول شوند. بچه ها هم با نمرهای متوسط کلاس ها را قبول می شدند و از شیوه زندگی خود لذت می بردند. از مدرسه برمی گشتند، در کنار پدر و مادر خود ناهار می خوردند، کمی استراحت می کردند، سپس درس می خواندند، عصر هم بازی می کردند و شب قبل از خواب به همراه پدر خود به پیاده روی می رفتند.
اما زندگی دکتر اینگونه به پایان نرسید. پیچ کوچکی در جاده ی زندگی دکتر به وجود آمد. تصمیم گرفت از کشورش خارج شود و به کشور دیگری مهاجرت کند. دوستان دکتر هم در تلاش بودند تا مهاجرت کنند و در کشورهای جهان اول به بهترین ها برسند. لذا روزها را در صفهای بلند سفارتخانه های آمریکا، بریتانیا و استرالیا می گذراندند و مدام به دنبال آشنایی بودند تا چند روز زودتر از بقیه به آرزوهایشان برسند. اما دکتر کشوری بسیار "معمولی" را انتخاب نمود که هیچگونه صفی در سفارتخانه های آن وجود نداشت. او به کشور مالدیو رفت و در بیمارستانی مشغول به کار شد.
خانه ی ساده ای کرایه کرد و همسر و بچه هایش را به آنجا برد. دوچرخه ای برای خود و بچه هایش خرید و بعد از اتمار کار به همراه خانواده از مناظر زیبای مالدیو لذت می بردند. آخر هفته ها به مسافرت می رفتند و دوستان فراوانی پیدا کردند. تا اینکه دکتر روزی اطلاعیه ای در روزنامه دید که در آن سازمان بهداشت جهانی (WHO) از چند دکتر عمومی، بدون مدرک تخصص و با تجربه چند ساله خواسته بود تا به یکی از روستاهای دور افتاده در استرالیا رفته و در بیمارستانی مشغول به کار شوند. دکتر برای این شغل اقدام نمود و به استرالیا مهاجرت کرد.
دولت خانه ای در روستا به او داد و او در بیمارستان مشغول به کار شد. بعد از چند سال به خاطر حسن برخورد و حس نوع دوستی و پشتکارش به ریاست بیمارستان رسید. دولت 2000 متر زمین زراعی به او اختصاص داد و دکتر نیز به کمک فرزندان معمولی خود آنجا را به مزرعه ای آباد تبدیل نمود. در حال حاضر او در خانه ای با 5000 متر مربع مساحت زندگی می کند و جگوار خود را در کنار پورشه ی همسرش در پارکینگ اختصاصیشان نگه می دارد و "بچه ها و همسر معمولی" او در کنارش هستند ...
می خواهم بگویم علاوه بر بهترین شدن، اولین رتبه را کسب کردن، شاگرد اول شدن، پولدارترین شدن، راه دیگر و صد البته بهتری هم در زندگی وجود دارد و آن چیزی نیست جز راه "اعتدال" و "معمولی"
این همان راهی است که تمام شادی در آن وجود دارد.
اما ما راه بهترین ها را انتخاب می کنیم و در این راه آنقدر با شتاب پیش می رویم که شادیهای زندگی را یکی پس از دیگری جا می گذاریم و ناباورانه در آخر راه تنها می مانیم، بدون اینکه اجازه دهیم حتی شادی و لذت با ما همکلام شود.
کاش ما هم شاد بودن و لذت بردن از زندگی را بر موفقیت و بهترین شدن ترجیح دهیم.
کاش ما هم "معمولی" باشیم !
درست مانندِ آن لحظه که خالق هستی، بدون هیچ تبعیضی؛ من و تو را از یک عنصرِ یکدست و "معمولی" خلق کرد ...
یادمان باشد ...
زندگی چون گل سرخ است
پر از عطر... پر از خار... پر از برگِ لطیف...
یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطر و برگ و گل و خار، همه همسایه ی دیوار به دیوارِ همند...!
بزرگترین ناو هواپیمابر دنیا در سال 1960 به آب انداخته شد. این ناو هواپیمابر اینترپرایز نام دارد و هنوز مشغول خدمت است. این ناو 110000 تن وزن دارد.
- طول یک ناو هواپیمابر گاهی تا 350 متر می رسد.
- در داخل شکم هر ناوی به مانند یک شهر می باشد.
- سرعت این ناوها حدود 65 کیلومتر در ساعت می باشد.
- قدرت موتور ناو نیمیتز در حدود 260000 اسب بخار است.
- ناو هواپیما بر نیمیتز آمریکا 110000 تن وزن دارد.
- سوخت گیری یک ناو هواپیمابر حدود 3 سال زمان می برد.
- موتور این غول های دریایی با راکتورهای اتمی کار می کند.
- مساحت عرشه بزرگترین ناو آمریکا در حدود 2 هکتار می باشد.
- در ناو هواپیمابر نیمیتز 6290 افسر خدمت می کنند.
- ناوها کلاً مردانه هستند و هیچ زنی در آنجا وجود ندارد.
- ناو اینترپرایز ارتفاعی برابر یک ساختمان 20 طبقه را دارد.
- این ناوها پیچیده ترین ماشین ساخته شده به دست بشر می باشد.
- ناوهای هواپیمابر می توانند تا 15 سال بدون توقف به حرکت ادامه دهند.
- جدیدترین ناو هواپیمابر آمریکا تا 270 فروند جنگنده را در خود جای می دهد.
- در زیر هر ناو مانند هر شهر دارای خیابان و کوچه و آدرس پستی می باشد.
- بعضی از افسران ممکن است خوابگاه خود را گم کنند و به دنبال آدرس آن بگردند.
- در زیر هر ناو رستوران و سینما و کافی شاپ و فروشگاه های طلا و جواهر فروشی وجود دارد.
- ناو نیمیتز در حد شهر بزرگی چون هامبورگ آلمان برق مصرف می کند.
- بزرگترین آشپزخانه دنیا درون ناو نیمیتز آمریکا قرار دارد.
- در این آشپزخانه هر روز بیش از 13000 عدد تخم مرغ و حدود 4 تن استیک مصرف می شود.
- سردخانه این ناو جهت مصرف غذای 2 ماه کل پرسنل ناو مواد غذایی در خود ذخیره می کند.
- ناو نیمیتز دارای یک بیمارستان 55 تختخوابه میباشد که جراحی های قلب و مغز را هم انجام می دهد.
- در این ناو اداره پست و روزنامه و سالن بیلیارد و سینما و استخر و کتابخانه و شبکه تلویزیونی وجود دارد.
- بیشتر این افسران در طول خدمت خود در ناو هواپیمابر همدیگر را نمی بینند و نمی شناسند.
- افسران هر بخش لباس مخصوص به خود با رنگ ویژه همان قسمت را به تن دارند.
- ورود هر افسر به بخش دیگر ممنوع بوده و چنانچه تخلف کنند به سختی مجازات و زندانی می شوند.
- دژبان های قسمت مخصوص راکتور اتمی و موشکهای اتمی اجازه شلیک مستقیم به افراد غریبه را دارند.
- افسران بخش های زیرین ممکن است تا ماه ها رنگ خورشید و آسمان را به چشم نبینند.
- افسران روزهای یکشنبه به مغازه ها و فروشگاه ها می روند و حقوق خود را خرج می کنند.
- سخت ترین دیسیپلین و مقررات نظامی در ناوهای هواپیمابر اجرا می شود.
- بزرگترین خطری که این ناو ها را تهدید می کند حمله نظامی نیست و بلکه آتش سوزی داخلی است.
- به دلیل حمل هزاران تن مهمات و میلیون ها لیتر بنزین هواپیما همواره خطر آتش سوزی داخلی وجود دارد.
- عرشه پرواز پرخطرترین قسمت ناو می باشد و بالاترین حقوق را افسران این قسمت دریافت می کنند.
- سیستم پرتاب هواپیماها از روی عرشه کاتاپولت نام دارد و با بخار آب کار می کند. کاتاپولت سرعت یک جنگنده 20 تنی را در عرض 2 ثانیه به 270 کیلومتر در ساعت می رساند.
- سراسر بدنه ناو با زره ای از نوعی آلیاژ فولادی پوشیده شده و اجازه نفوذ هیچ اژدری را نمی دهد.
- اگر اژدری در ناو نفوذ کند به دلیل ساختار سلولی ناو آسیبی به قسمت های دیگر نمی رسد و ناو غرق نمی شود.
- که یک ناو به وسیله 2 رزم ناو و 3 ناوچه اسکورت می شود و عملاً آسیب ناپذیر می باشد.
- آمریکا دارای 13 ناو هواپیمابر اتمی می باشد و هر ناو سالانه در حدود 1 میلیارد دلار هزینه نگهداری دارد.
- شوروی در آن زمان فقط توانست یک ناو هواپیمابر درست کند و نام آن کوزنتسوف می باشد.
- طبق قوانین دریایی و بین المللی ناوهای هواپیمابر جزو خاک همان کشور تلقی می شوند.
پسر گرسنه اش است ، شتابان به طرف یخچال می رود
در یخچال را باز می کند
عرق شرم بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد
کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "
ولی پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است!
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 27 / 11 / 1390برچسب:,
اگر به سلامت زیستی اهمیت می دهید و دوست ندارید به این زودیها گوهر ارزشمند سلامتی را از دست بدهید، فقط کافیست به آخرین دستاوردهای متخصصین مرکز ملی هدایت (ارتقاء) سلامت و رفتار شناسی توکیو توجه کنید!
آنها میگویند :
1. هرگز سیگار نکشید و اگر میکشید، نیمه آخر آن را به هیچ وجه نکشید.
2. در حمام هیچگاه مستقیما زیر دوش آب گرم نفس نکشید. کلر یک قاتل تدریجی است.
3. هنگام شارژ موبایل ابتدا شارژر را به گوشی وصل کنید و سپس آن را به برق وصل کنید. بهتر است موبایل خاموش باشد.
4. چای بیشتر از یک روز مانده را اصلا ننوشید.
5. هنگام روشن کردن کولر اتومبیل خود ابتدا به مدت حداقل 5 دقیقه پنجره ها را باز بگذارید و در پمپ بنزین ها هم کولر را خاموش نمایید.
6. غذای خود را بیشتر از یکبار در مایکروفر گرم نکنید و بعد از آن در صورت عدم استفاده دور بریزید.
7. با حیوانات خانگی تعامل مثبت داشته باشید. آنها ممکن است از خیلی از انسانها سالمتر و تمیزتر باشند. عوامل مشترک زیاد آنها با انسانها میتواند به شکل واکسن در بدن عمل کند.
8. هنگام غذا بین هر لقمه حداقل 1 دقیقه فاصله بگذارید و دو ساعت قبل و بعد از غذا و هنگام آن نوشیدنی ننوشید.
9. هنگام حرکت اتومبیل، پنجره ها را تماما باز نکنید تا هوا بصورت باد وارد مجاری تنفسی نگردد.
10. لوازم آرایشی را بیشتر از 5 ساعت بر روی پوست خود باقی نگذارید. سلولهای پوستی نیاز به تعرق و تنفس دارند. در منزل نیز تا حد امکان از لباسهای گشاد، راحت و باز استفاده نمایید.
11. در صورتیکه هر روز استحمام نمی کنید، موهای خود را بیش از یکبار در شبانه روز شانه نکنید. مراقب ورود شوره سر (حتی بصورت نامرئی) به چشمها و مجرای تنفسی خود باشید.
12. هنگام دویدن و راه رفتن سر خود را بالا نگهدارید. هنگام نشستن و خوابیدن برعکس سر خود را پایین نگهدارید.
13. توجه بیش از حد به وزن، سودمند نیست. بدن انسان قادر است بصورت خودکار میزان ورودی، جذب و میزان دفع را تنظیم نماید و اشتهای طبیعی نیز متناسب با آن میباشد. هرچه قدر دوست دارید بخورید.
14. اگر نیاز مالی ندارید، لازم نیست روزی 8 ساعت کار کنید. بهترین تعداد ساعات کاری بین 5 الی 6 ساعت میباشد.
15. هرگز پشت مانیتورهای قدیمی که روشن هستند قرار نگیرید. ضرر آنها از خیلی از دستگاههای عکسبرداری بیشتر است.
16. ورزش و تحرک در ابتدای صبح نه تنها سودمند نیست بلکه خطرناک نیز هست. سعی کنید آن را در حداقل 3 ساعت بعد از بیداری و یا عصر انجام دهید.
17. توجه بیش از حد به امور سیاسی، ورزشی و اقتصادی برای سلامت روان مضر بوده و در دراز مدت به علت عدم امکان تسلط بر کنترل آنها، باعث اختلالات روانی میگردد.
18. معجزه جواهر آلات برای خانمها را فراموش نکنید. حتی اگر صرفا به دیدن آنها باشد.
19. هیچگاه به پهلو نخوابید. سعی کنید در جهت عمود بر محور مغناطیسی زمین بخوابید.
20. از خوردن غذاهایی که مشکوک به استفاده از فراورده های گوشتی هورمونی هستند در حد امکان پرهیز کنید.
در آغوش كاناپه مهربانم در آرامش كامل خوابيده ام كه صداي زنگ آيفون تمركزم را به هم مي زند. نگاهي به مانيتور آيفون مي اندازم و يك زن را مي بينم كه ابلهانه به دوربين زُل زده است. چقدر احمق و آشنا به نظر مي رسد...خداي من! زنم است!...يك ماهي مي شود كه با خاله خان باجي هاي فاميل يك تور ايرانگردي تشكيل داده اند. چقدر زود يكماه تمام شد ! مثل هميشه آسانسور لعنتي خراب است و مجبور شدم چمدانهاي سنگين را از پله ها بالا بياورم....وسط اتاق بغلم مي كند. لباسش بوي عرق و دود گازوئيل مي دهد...گونه هايش هم شور است. وقتي به حمام رفت خانه را وارسي ميكنم تا چيز شك برانگيزي بر حسب تصادف اين گوشه كنارها پيدا نكند، چون آنوقت مجبورم كل اين هفته را براي اثبات بي گناهي ام حرف بزنم. يكي از چمدانها را باز مي كنم تا دليل سنگيني بيش از حدش را بفهمم. خدايا! اينجا يك بازار "سيد اسماعيل" كوچك است!...صداي نا مفهومش از حمام به گوش مي رسد كه اين خود دليلي بر آن است كه ديوانه تر شده، چون قبلا با خودش حرف نمي زد. وقتي از حمام بيرون آمد حوله اش را مثل عمامه سند باد دور سرش پيچيد و خودش را روي كاناپه ام انداخت. هزار با گفته ام كاناپه مثل مسواك، يك وسيله شخصي است و دوست ندارم كسي خودش را روي كاناپه ام پرت كند...اينهمه جا...برود براي خودش يك كاناپه دست و پا كند...اه اه .... مشغول حرف زدن است و من تمام حواسم به آن دسته از موهايش است كه از لاي حوله بيرون افتاده و از نوكش قطره قطره روي كاناپه ام آب مي چكد. مي پرسم برايم چه سوغاتي آورده...موثر بود. مثل پنگوئن به سمت چمدانهاي آنطرف اتاق دويد و من فرصت پيدا مي كنم تا طوري روي كاناپه لم بدهم که ديگر جايي براي دوباره نشستنش باقي نماند... مثل شعبده بازها از داخل چمدانها خرت و پرتهاي رنگي در مي آورد و نشانم مي دهد. به گمانم براي من خريده. وانمود مي كنم كه خيلي ذوق زده شده ام و برايش اطوارهاي عاشقانه در مي آورم. كاش بشود دوباره سفر برود. حيف من.
زن:
چقدر زود تمام شد...دوباره مجبورم برگردم در آن خراب شده و هر روز شاهد مردي باشم كه مثل ديوانه ها روي كاناپه كوفتي اش مي نشيند ... مجبورم بغلش كنم و خودم را ذوق زده نشان بدهم. تنش بوي عرق مي دهد. اصلا در حمام حواسم نبود كه بلند بلند به بخت بدم لعنت مي فرستم، هرچند مي دانم نشنيده چون يا يكي از چمدانها را باز كرده و فضولي مي كند يا خانه را وارسي مي كند تا مدرك جرمي باقي نگذارد. عمدا همه موهايم را در حوله نپيچيدم تا كاناپه اش را خيس كنم. وقتي مثل بچه ها حرص كاناپه بد تركيبش را ميخورد قيافه اش حسابي ديدني است. دلم برايش مي سوزد و مي روم تا سوغاتش را نشانش دهم. نگاه كن خداي من.. كدام احمقي است كه وقتي ببيند بعد از يك ماه برايش يك مايو بنفش راه راه و يك جفت جوراب پشمي سوغات آورده اند اينقدر ذوق كند....واقعاً حيف من
جامعه ی ما آكنده از بار اطلاعاتی سنگین است و ابزاری چون تلویزیون، رادیو، اینترنت، تبلیغات، پست الكترونیك و تلفن همراه همگی بر این سنگینی میافزایند. از سوی دیگر شكل زندگی در عصر حاضر بویژه در جوامع شهری ناگزیر توام با سر و صداها، ترافیك، شلوغیها و انبوهی از كارهای الزامآور روزمره است كه قطعا تمام این فاكتورها افزایش استرس و سلب آرامش انسانها را موجب می شود.
محققان و روانشناسان در سالهای اخیر تلاش كردهاند به شیوههای مختلف كه متداول ترین آنها انتشار اخبار، مقالات و توصیههای بهداشتی است به مردم در حفظ آرامش در میان این همهمه و آشفتگی یاری برسانند. به اعتقاد آنها دسترسی و مطالعه این منابع هرازگاهی میتواند ما را به یاد نیاز اصلی مان به آرامش بیاندازد و حتی دقایقی از این زندگی پرمشغله جدا سازد. در این رابطه "استیو موریل" كارشناس و نویسنده مقاله ای در روزنامه "دیلی مدیتیشن و دیلی لایف" روشهایی را برای كسب آرامش در زندگی عنوان كرده كه به شرح زیر آنها را ذكر می كنیم :
• حداقل روزی 15 دقیقه را در سكوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و چیزهایی كه دارید فكر كنید. سكوت عصاره آرامش است. البته با اجبار نمیتوان سكوت كرد. بلكه باید زمانی كه فرا رسید آن را بپذیرید. روزی یك ساعت در اتاقی تنها بمانید و حتی اگر لازم شد در را روی خود ببندید.
• هیچگاه جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه كنید این كار باعث تخلیه تنشهایتان شده و به شما آرامش میدهد.
• وقتی احساس میكنید كه سرتان پر از فكرهای جورواجور منفی است با قدم زدن آنها را پاك كنید.
• افراد آرام به خود میگویند كه برای تغییر گذشته كاری نمیتوان كرد، آنگاه از تفكر به آینده و ادامه زندگی لذت میبرند.
• آرامش را از كودكان بیاموزید. آنها در همان لحظهای هستند كه زندگی میكنند و لذت میبرند.
• اگر نمیتوانید دیگران را ببخشید بدانید كه افكار خشمگین همواره شما را با این افراد مرتبط خواهد كرد. اما شاد كردن دیگران باعث آرامش میشود.
• هر چه اكسیژن بیشتری به شما برسد آرامتر خواهید شد. بنابراین خوب است كه در محل كار یا خانه خود گیاهانی را نگهداری كنید.
• سعی كنید از چیزی كه هستید راضی باشید در این صورت احساس آرامش بیشتری میكنید.
• با حركات آرام و صحبت كردن شمرده احساس آرامش را به جمع منتقل كنید.
• با شوخ طبعی به آرامش خود كمك كنید.
• مهم نیست كه با شما مودبانه برخورد شود یا نه بلكه برخورد محترمانه شما باعث ایجاد آرامش و احساس خوبی در شما خواهد شد.
• سرعت حركت شما با احساستان رابطه مستقیمی دارد. آرام راه بروید و حركات بدن خود را آرام كنید. طولی نمیكشد كه آرام خواهید شد.
• گاهی میتوانید برای رسیدن به آرامش دراز بكشید، عضلات خود را شل كنید و به هیچ چیز فكر نكنید.
• لحظه های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عكس و فیلم بگیرید. سپس بیشتر وقت آنها را به یاد آورید و درباره شان فكر كنید و لذت ببرید.
• آهسته غذا خوردن و جویدن باعث تجدید توان فكری و احساس آرامش خواهد شد.
• هرچند وقت یكبار ساعت خود را باز كنید تا خود را از فشار زمان نجات دهید. همچنین درآوردن كفشها به كاهش فشار عصبی كمك میكند.
• برای تاثیر بیشتر و رسیدن به آرامش در خود متمركز شوید و آرام نفس بكشید.
• تمرین كنید كه آرامتر از حد معمول صحبت كنید. اینكار به خودی خود ضربان قلب و تنفس را آرام میكند.
• احساسات و مشكلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس كنید.
• یكی از مهم ترین مهارتها در آرام بودن، فكر نكردن به مسایل كوچك است. دومین مهارت، كوچك شمردن تمام مسایل است.
• شاد كردن دیگران، موجب آرامش میشود. نمیدانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یك كارتن خواب هدیه بدهید. قدردانی كنید. دیگران را برای لطف كردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف كه وظیفه نیست.
• اگر میدانستید كه: "سیگار كشیدن + ورزش نكردن = استرس، اضطراب و حذف آرامش"، هرگز سیگار نمیكشیدید و ورزش كردن را به تعویق نمیانداختید.
• راحتی یكی از عناصر مهم آرامش است. دمای مناسب، صندلی، لباس و كفش راحت این امكان را برای شما فراهم میكند. پوشیدن لباس های گشاد و راحت باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش میشود.
• اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یكی از با افتخارترین روشهای رسیدن به آرامش خاطر رسیدهاید. اگر از خدا دور افتادهاید، اكنون وقت آشتی است. داشتن یك تكیه گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش میشود.
ارسال شده در تاریخ : شنبه 18 / 11 / 1390برچسب:مطلب خواندنی,
گاهي بعد از گذشت مدت كوتاهي از مصرف يك وعده غذايي كامل باز هم احساس گرسنگي ميكنيم. بعضي از ما شايد اين ميل شديد به غذا خوردن را بگذاريم به حساب اعصاب خرابمان يا علاقه زيادمان به غذا خوردن....
اما متخصصان تغذیه می گویند برخی ترکیبات غذایی می توانند سر بدن را کلاه بگذارند! یعنی بدنمان بعد از خوردن آن ترکیبات غذایی نمی فهمد که واقعا سیر شده یا نه. این نوشته را بخوانید تا منظور متخصصان تغذیه را متوجه شوید.
نوشابه های گازدار
نوشابه، آیس تی و دیگر نوشیدنی های شیرین، قند فوق العاده زیادی دارند. بنابر گزارش مركز تحقیقات دانشگاه کالیفرنیا، قند موجود در این نوشیدنی ها باعث می شود فرد حتی بعد از اینکه واقعا سیر شد هم غذا بخورد. این قند با تاثیری که بر نحوه استفاده بدن از لپتین-هورمون سیری- می گذارد، مغز را گمراه می کند بنابراین فرد دلش می خواهد غذای بیشتری بخورد. در نتیجه با تكرار این عادت نه تنها كالری بیشتری را وارد بدن خود می كند، بلكه بیش از پیش، احساس گرسنگی می کند و چند قدم به چاقی نزدیك تر می شود.
غذاهای كنسروشده
بسیاری از غذاهای فرآیندشده ماده ای شیمیایی به نام بیسفنول دارند. طبق تحقیقات انجام شده در دانشگاه هاروارد، بیسفنول با ورود به بدن سبب كاهش ناگهانی هورمون لپتین می شود و در نتیجه زمینه گرسنگی و چاقی را در فرد فراهم می کند. پس هم به دلیل نمك فراوانی كه در این محصولات هست و هم به دلیل احساس گرسنگی مداوم ، توصیه می شود از خوردن این دسته از مواد غذایی صرف نظر كنید.
حذف صبحانه
محققان طی 4 سال، 6 هزار و 764 فرد سالم را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند وزن افرادی که در وعده صبحانه شان معادل 300 كیلوکالری غذا می خورند 2 برابر کسانی است که صبحانه ای شامل 500 كیلوکالری (یا بیشتر) میل می کنند. این پدیده کمی عجیب به نظر می رسد اما دلیل معقولی دارد مبنی بر اینكه خوردن صبحانه مفصل تر باعث می شود در طول روز سطح قند و انسولین خون کمتر افزایش یابد و در نتیجه فرد به طور ناگهانی احساس گرسنگی نکند.
نخوردن سالاد
بسیاری از ما در برنامه غذایی مان مقدار کافی سبزیجات برگ سبز را نگنجانده ایم. این گروه غذایی حاوی انواع ضروری ویتامین های گروه B هستند. وجود این ریزمغذی ها در سبزیجات، آنها را به خوراکی هایی ضدافسردگی، خستگی و چاقی تبدیل کرده است. محققان دانشگاه برکلی به افرادی که قصد کاهش وزن دارند توصیه می کنند حتما بخش بزرگی از برنامه غذایی شان را به سبزیجات اختصاص دهند. در مطالعه ای که توسط این دانشمندان صورت گرفته مشخص شده افرادی که ذخایر فولات بدنشان کافی است می توانند 5/8 برابر افرادی که در بدنشانفولات کافی ندارند وزن کم کنند. سبزیجات برگ سبز همچنین منبع خوبی از ویتامین K هستند. این ویتامین هم می تواند سطح انسولین خون را متعادل کند و هم احساس گرسنگی فرد را کاهش دهد. بنابراین سبزی خوردن، کاهو، انواع کلم، اسفناج و کرفس را حتما جزو خوراکی های روزمره خود قرار دهید.
كم آبی
هنگامی که بدن در معرض کم آبی قرار می گیرد، شما را با احساس گرسنگی فریب می دهد! بنابراین، اگر به اندازه کافی غذا خورده اید و با گذشت زمان کوتاهی گرسنه می شوید، بهتر است بروید یک لیوان آب بنوشید تا احساس گرسنگی تان فروكش كند. یادتان باشد كه همیشه میل به خوردن نیست که شما را به سمت غذا می كشاند.
حواس پرتی های بصری
پژوهشگران دانشگاه فلایندر استرالیا دریافته اند حواس پرتی های بصری می توانند جلوی احساس گرسنگی را بگیرند. خودتان را با این روش امتحان کنید و ببینید که واقعا گرسنه هستید یا تنها هوس غذا کرده اید. یک بشقاب از غذایی را که دوست دارید، در ذهنتان مجسم کنید. اگر واقعا گرسنه باشید غذای خیالی امانتان را می برد و با دیدنش اشتهایتان بیشتر می شود اما اگر تصویر ذهنی غذا برایتان دلچسب و وسوسه انگیز نبود احتمالا باید سرتان را به کاری گرم کنید تا حواستان پرت شود و بی خود به خوردن یک وعده غذایی حجیمنیندیشید.
چای بعد از غذا دلیلی برای سیر شدن
طبق نتیجه تحقیقات منتشرشده در مجله «دانشگاه تغذیه آمریکا»، مصرف چای سیاه بعد از غذاهایی که کربوهیدرات (قند) زیادی دارند سبب می شود که قند خون تا مدت 2 ساعت و نیم بعد از صرف غذا تنها معادل 5 تا 10 درصد افت کند. به همین دلیل فرد به مدت طولانی تری احساس سیری می کند. محققان معتقدند مواد پلی فنولی موجود در چای سیاه به آن خاصیت ضدگرسنگی می دهند. البته می دانید كه نوشیدن این چای بلافاصله بعد از غذا یك عادت ایجادكننده كم خونی فقر آهن است
پاندا: بر خلاف تصور همگان، پانداهای مهربان مادرهای بسیار بدی هستند زیرا در زمانهایی که دو فرزند به دنیا می آورند، یکی از آنها را به حال خود رها می کنند. این جاندار در میان انسانها وجهه ای زیبا و خوب دارد اما در اصل یکی از بد ترین مادرهای دنیا است زیرا دومین فرزند خود را که در زمان تولد بسیار کوچک است، به حال خود رها کرده و تنها می گذارد.
با این همه پانداها به فرزندی که وظیفه بزرگ کردن او را به عهده گرفته اند توجه بسیاری می کنند و از این رو محققان باور دارند پانداها واقعا توانایی رسیدگی به دو فرزند را نداشته و باور دارند یک توله پاندای سر حال و قوی بهتر از دو توله پاندای ضعیف و بیمار است از این رو از همان ابتدا یکی از فرزندان خود را نادیده می گیرند.
عقاب سیاه: این پرنده مادر بسیار بدی است زیرا دست از نزاع و جنگ با هم نژادان خود بر نمی دارد و برای جدا کردن فرزندان خود در نزاعی مرگبار هیچ اقدامی نمی کند. به گفته محققان این پرنده ها معمولا درگیر نزاعهایی خشن می شوند و عقابهای پدر و مادر در زمان درگیری جوجه های بزرگتر و کوچکتر، زمانی که جوجه های بزرگتر کوچکترها را می کشند، تنها در گوشه ای نشسته و نگاه می کنند.
در واقع این پدیده یک قرارداد همکاری بی رحمانه میان جوجه های مسن تر و مادر بوده و می توان آن را فرزند کشی نیز نامید عقابهای مادر از این رو تا این حد خونسرد به کشته شدن جوجه های کوچکتر خود چشم می دوزند تا بتوانند از بقای جوجه های بزرگتر و تامین بودن منابع غذایی آنها اطمینان حاصل کنند.
همسترها:یکی دیگر از مادرهای هم نوع خوار یا فرزند خوار جهان همسترها هستند. این جاندار برخلاف ظاهر لطیف و دوست داشتنی که دارد، قاتلی سنگدل است که معمولا فرزندان خود را می خورند. همسترها نیز برای اطمینان از اینکه چند عدد از فرزندانشان زنده و سالم باقی می مانند، چند نوزاد اضافی به دنیا می آورند تا حتی در صورت کم بودن غذا نیز بتوانند از رشد و نمو چند فرزند خود اطمینان حاصل کنند.
مرغابی شانه به سر: این پرنده ها هم در دسته مادرهای بد قرار دارند زیرا جوجه هایی که دیرتر سر از تخم در می آورند را به حال خود رها می کنند. این مرغابی ها لانه های شناوری می سازند و درون این لانه از دو تخم مراقبت می کنند تا زمانی که یکی از جوجه ها سر از تخم در بیاورند.
اما درست زمانی که اولین جوجه سر از تخم در می آورد، مرغابی مادر به همراه جوجه اول لانه را ترک کرده و پرواز می کنند، در حالی که جوجه دوم در میان طبیعت وحشی به حال خود رها می شود. زیرا این پرنده ها هم ترجیح می دهند یک جوجه سالم و قوی را پرورش دهند.
سوسک گورکن: این حشره یکی از بدترین مادرهای جهان است زیرا فرزندان خود را در بازی مرگباری می خورد لارو این سوسک درون جسد موش مرده ای قرار می گیرند که توسط مادر و پدر درون حفره ای دفن شده است، سوسک مادر غذای فرزندان خود را با خوردن لاشه موش تامین می کند و در نتیجه به صورت ناخودآگاه لاروهای خود را می خورد.
تعداد لارو این سوسکها معمولا بیشتر از اندازه ای است که تمامی آنها بتوانند درون بدن موش جا بگیرند از این رو شانس بقای برخی از این لاروها افزایش پیدا خواهد کرد.
سوسمار دم بلند: به طور کلی یافتن مادر نمونه در میان خزنده ها کار بسیار دشواری است، اما این سوسمار یکی از برترین مادرهای بد در جهان خزنده ها است. اگر این سوسمار در منطقه ای تخم گذاری کند که اطراف آن توسط شکارچیان مختلف احاطه شده باشد، پیش از اینکه فرزندانش سر از تخم دربیاورند همه آنها را می خورند. بهانه این خزنده برای خوردن فرزندانش نجات آنها از شکار شدن است تا از سویی دیگر بتواند برای تخم گذاری بعدی خود را قوی تر کند.
خرگوش: خرگوشهای مادر از این نظر مادران بدی هستند که بلافاصله پس از تولد فرزندانشان آنها را رها کرده و پس از آن برای 25 روز اول روزانه دو دقیقه برای غذا دادن به فرزندانشان به لانه بازمی گردند. پس از این مدت خرگوشهای کوچک باید بتوانند غذای خود را تامین کنند.
با این همه توجیه پذیرترین بهانه مادرانه برای بد رفتاری با فرزندان به خرگوشها اختصاص دارد، زیرا گوشت این جانداران بسیار خوش طعم است و خرگوشهای مادر برای دور نگه داشتن شکارچیان از لانه، آنجا را ترک می کنند تا راز مخفیگاه فرزندانشان حفظ شود.
جريان چيست!هيچگاه پيدا نميشود،جسد آناني که ادعا دارند برايمان ميميرند!
****
سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است
نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد
****
لبخند حتی زمانیکه بر لب مرده مینشیند بازهم زیباست
****
کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید
****
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد
بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید
****
اینکه ما گمان میکنیم بعضی چیزها محال است
بیشتر برای آن است که برای خود عذری آورده باشیم .
****
وقتی انسان آنقدر ثروتمند شد که بتواند هر چه دلش می خواهد بخرد
می بیند معده اش بیمار است و همه چیز را هضم نمی کند .
(شاتو بریان)
****
فرمانروایانی که یک شبه دارای توان می شوند ، با تلنگری فرو می ریزند .
(اُرد بزرگ)
****
خوشبختی میان خانه ی شماست
بیهوده آن را در میان باغ دیگران می جویید
(مارک اورل)
****
معلم ها همیشه واسه دانش آموزاشون آرزوی موفقیت دارند و دانش آموزان برای آنها آرزوی تصادف در راه مدرسه
****
امکانات ویژه
یکی از شرکتهای هواپیمایی برای تبلیغ و فروش بلیطهای پروازهای مختلفش، تسهیلات خاصی رو برای بیزنسمن هایی که همسرانشون رو همراه خودشون به سفرهای هوائی اون شرکت میبردن, در نظر میگیره و ۵۰% تخفیف روی بلیط اونها قائل میشه. بعد از مدتی که میبینن این طرح با استقبال خیلی زیادی مواجه شده و اکثر بیزنسمنها همسرانشون رو در پروازها همراه خودشون میبرن, با فرستادن نامهای به همسران این افراد, نظرشون رو در مورد سفرها جویا میشن و پاسخی که از تمام این زنها دریافت میکنند,همین دو کلمه بوده
.
.
کدوم سفر؟!!!!!!!
****
عاشق تر از همه ما موش کوری است که زیبایی جفتش را چشم بسته باور دارد . . .
*****
واسه شکستن یه دل یه لحظه وقت میخوای
اما واسه اینکه از دلش در بیاری شاید هیچوقت فرصت نداشته باشی . . .
****
انسان عاقل همیشه از بدگوییهایی که از او میشود استفاده میکند . . .
(ژرژ بانه)
****
آنچه رخ داده را باید پذیرفت اما آنچه را روی نداده ، می توان به میل خویش بنا نمود . . .
(ارد بزرگ)
****
مشکلات خود را بر ماسه ها بنویسید و موفقیت هایتان را بر سنگ مرمر . . .
(پرمودا باترا)
****
پیوسته باید مواظب سه چیز باشیم .
وقتی تنها هستیم مواظب افکار خود
وقتی با خانواده هستیم مراقب اخلاق خود
و وقتی که در جامعه می باشیم مواظب زبان خود . . .
(مادام داستال)
****
هر شکست لااقل این فایده را دارد که انسان یکی از راههایی را
که به شکست خوردن منتهی می شود را می شناسد . . .
(لاورنس)
****
کاش در دهکده ی عشق کمی فراوانی بود / کاش در بازار صداقت کمی ارزانی بود
ای کاش اگر لطف به هم می کردیم / مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود . . .
****
بهترین درودهایم نثار آنانی باد که کاستی هایم را میدانند و باز هم دوستم دارند . . .
خوشبختی یافتنی نیست ، ساختنی است . . .
****
بهترین ایمان آن است که معتقد باشى هر جا که هستى خدا با توست . . .
****
تمام چیزی که باید از زندگی آموخت ، تنها یکی کلمه است
((میگذرد))
آیا تا به حال به خواستگاری رفته اید؟ اگر رفته باشید مطمئنا با آداب و رسوم آن هم آشنا هستید اما جهت اطلاع دامادهای ناشی عرض می کنیم که خرید یک جعبه شیرینی (ترجیحا خامه ای) و یک دسته گل (چنانچه در سبد باشد با کلاس تر محسوب می شود) الزامی است. اما جناب آقای داماد، در حین ورود به خانه عروس خانم لازم است شرایطی را در نظر قرار دهید که بعدها مایه سرکوفت خوردنتان نشود.
- قبل از هر چیز یادتان باشد که بهتر است شما آخرین نفر وارد خانه عروس شوید و کفش هایتان را هم جفت کنید.
- سعی کنید خیلی عرق نکنید و لزوما سرخ هم نشوید. ضمنا از نگاه کردن به در و دیوار خانه جدا خودداری کنید چون به اندازه کافی وقت برای این کار خواهید داشت.
- چنانچه کار به گفت وگوی دو نفره رسید اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و از تپق زدن پرهیز کنید و در صورت امکان از شرایط آب و هوا و سیاست صحبت نکنید چرا که این مسائل شما را از هدف اصلی بحث دور خواهند کرد.
- مواظب باشید تحت هیچ شرایطی انگشتتان را داخل دماغتان نکنید چون این امر جواب بله عروس خانم را به تاخیر خواهد انداخت.
- خیلی به بزرگترها چشمک و اشاره نکنید و بگذارید با خیال راحت در مورد فوتبال و آشپزی و خاطرات سفر به مشهد و… صحبت کنند و وقتی در مورد اصل موضوع صحبت می کنند خونسردی خود را حفظ کنید و دائم دستتان را داخل موهایتان نکنید.
- دائم به آشپزخانه زل نزنید و منتظر نباشید که عروس خانم به شما چای تعارف کند و شما کنترل دستهایتان را در دست بگیرید که مبادا چای روی شلوارتان بریزد چرا که اگر چنین فکری در سر دارید معلوم است که یکی از طرفداران پر و پاقرص سریال های ایرانی هستید چون این روزها مد شده به جای عروس خانم شخص دیگری چای را تعارف می کند که ممکن است از شانس شما برادر چاق و سبیل کلفت وی این مسوولیت را بر عهده بگیرد.
- چنانچه در حین ورود دسته گلی در دست دارید خیلی هول نشوید چون همه عالم و آدم می دانند که شما آن گل را برای عروس آورده اید پس آن را به دست خود عروس ندهید و ترجیحا به پدر یا برادرش تقدیم کنید.
- در حین خوردن چای مراقب سر و صدای چای خوردنتان باشید.خصوصا شما داش مشتیهااز هرگونه هورت کشیدن چای و جویدن قند با صدای فجیع خودداری کنید چون هر آن ممکن است سکوت مهیبی مجلس را فراگیرد و همه نگاه ها روی شما زوم شود.
- چنانچه خانواده عروس بیش از یک دختر دارند قبلا دختر مورد نظرتان را مشخص کنید در غیر این صورت عواقب بعدی به عهده شخص خاطی خواهد بود.
- هنگام لباس پوشیدن بسیار مراقب باشید و توجه لازم را مبذول بدارید، اگر دیر برسید بهتر از این است که اوضاعتان ناجور باشد.
- چنانچه یک کت و شلوار دارید که مدت هاست آن را نپوشیده اید از چند روز قبل آن را پرو کنید تا در چاقی اخیر شما دردسر ساز نشود، هیچ لباسی را به زور تنتان نکنید.
- اگر شلوار پسرخاله تان را قرض گرفته اید که ۲ سایز از شما کوچکتر است با زور آن را نپوشید چرا که ممکن است وسط خواستگاری شکافته شود و مشکلات عظیمی برایتان ایجاد کند.
- در هنگام میوه خوردن هم توصیه می شود مانند خوردن چای رفتار کنید و از خوردن میوه های صداداری مثل خیار و گوجه سبز خودداری کنید و اگر درست و حسابی بلد نیستید میوه پوست بکنید از پوست کندن پرتقال های سفت خودداری کنید. چون ممکن است دست و بالتان کثیف شود و پدر عروس خانم فورا دستمال کاغذی را به سمت شما بیاورد و توجه همه به عدم تبحر شما در پوست کندن میوه جلب شود. اگر پیراهن سفید پوشیده اید اصلا مجبور نیستید که انار بخورید و لباستان را کثیف کنید. چون این مسائل در مشورت عروس با خانواده اش تاثیر بسزایی خواهد گذاشت.
- سعی کنید به هیچ وجه اضطراب نداشته باشید چون اضطراب موجب می شود که میزان دستشویی رفتن های شما افزایش پیدا کند.
- بنابراین جهت خودداری از دستشویی رفتن های مکرر قبل از رفتن به خواستگاری آب زیاد و چای ننوشید و اضطراب را هم از خودتان دور کنید! هیچ گاه گرسنه به خواستگاری نروید چون سکوت دسته جمعی در مراسم خواستگاری غیرقابل پیش بینی است.
- و هر آن ممکن است صدای قار و قور شکمتان شما را شرمنده خاص و عام کند همچنین گرسنگی زیاد باعث خواهد شد شما اقدام به پرخوری فراوان کنید و ذهنیت یک داماد شکمو را در خانواده عروس ایجاد کنید.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
علمی، فرهنگی
و آدرس
lemrask.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته.
در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.